واقعا نمی دونم چی بنویسم.از این همه محبت و یک عالمه ابراز عشق و دوستی. با چه زبانی باید تشکر کرد.باور کنید حسابی شرمنده شدم و حالا موندم که چطور باید جواب محبتهای شما را بدم.می دونید درسته که هفته های سختی را گذروندم و شاید هنوز هم تمام نشده ولی با وجوددریای محبت دوستان و آشنایان،چه حضوری و چه تلفنی هیچ چیز سخت نبود.و الان بیشتر به این باور رسیدم که هر اتفاقی در زندگی من نشانه ی یک زندگی جدید و یک شروع تازه است.امسال زندگی به من آموخت که باید مقاوم بودو ادامه دادو از هیچ چیز نترسید.و حال می دانم که هیچ اتفاقی در زندگی بی علت نیست.راستی در مورد روز والنتاین هم از همه ی دوستان گلم که برام اس ام اس دوستی و عشق فرستادند و استاد گلم که من را غافلگیر کرد ممنونم و باید بگم که خیلی دوستتان دارم و براتون بهترین را آرزو می کنم.به قول استاد عزیزم دکتر وحدانی، «کوچکترین محبتها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شه»
یه اتفاق جالب هم افتاد یکی از دوستام که من فکر می کردم حسابی از من دلخوره گل والنتاین را از آنور آب برام فرستاد.و من را حسابی شرمنده کرد.
سلام
خوبی؟
دلم برات تنگ شده
میدونی گاهی بعضی اتفاقات هست که آدم دلش می خواد تو اون لحظه همراه دوستش باشه
خیلی غصه خوردم که بار اون همه مشکل رو تنهایی بدوش کشیدی می دونم که خیلی قوی هستی ولی گاهی آNم نیاز به یه دوست داره
عاشقتمممم
الهام جون خودت می دونی که چقدر دوستت دارم.تو همیشه با محبتت من را شرمنده کردی .مثبت اندیشی تو همیشه برام درس بود.برای خانواده ی سه نفره ی تون،عزیزم خوشبختی را ارزو می کنم.
زندگی را نفسی ارزش غمخوردن نیست....و دلم بس تنگ است..بی خیالی سپر هر درد است....باز هم می خواندم آنقدر می خواندم که غم از رو برود.
در ضمن شما هم منو لینک کنید دوست خوبم.
من با اسم آبنوس لینکتون کردم گلم.
به اینجا هم سر بزن آرومت می کنه.
http://byebyecanada.blogfa.com
سلام.
مطلب جالبی بود. گذرا مطالبتون را دیدم.
شما چند سالتونه که نوشتین اون زمان خاتمی نبود؟ ولی شما اعلامیه دستی می نوشتی که جنگ بسه؟ الان دانشجویی؟
امیدوارم این استعاره باشه چون از نظر زمانی معقول به نظر نمیاد.
در خصوص روزنامه تاسیس کردن هم هیچ ربطی به زرنگی اونها نداره. ربط به قوانین مطبوعات داره و مدارک لازم اون.
منم شیرازم و یک روزنامه نگار نیمه حرفه ای. ولی این همه درایت که فرمودید در بین اصحاب ارشاد اسلامی ندیدم.
روزهایت پرتقالی
ما ماله عهد عتیق هستیم رفتن به دانشگاه هم که سن و سال نمی شناسه...می شناسه!!!؟
سلام.
از وبلاگ مهرورزی های بی دریغ دولت عدالت محور و ... در اصفهان هم بازدید نمایید
تو این چند روز احساس کردم که خدا چقدر منو دوست داره اخه تو روزهایی که من واقعا نیاز به کمک داشتم دوباره ناهید جون سر راهم قرار داد
از خداوند سبازگزارم که هدیه به این گرانبهایی رو بهم داد
خیلی دوست دارم امید که همیشه بهاری باشی