آبنوس

آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست

آبنوس

آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست

دلم سفر می خواد

اقرار می کنم که خیلی خسته ام هر چی خواستم به زبون نیارم نشد.دلم می خواد کوله پشتیمو بردارم وسایل شخصی رو توش بریزم و برم یه جای دور تو یه سرزمین دیگه.اونجایی که خیلی دور باشه و آدماش هم من رو نشناسند.دلم می خواد تنها باشم.دلم می خواد که هیچکس به من نیاز نداشته باشه......دلم سفر می خواد........

نظرات 12 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 19:20 http://smg87.blogfa.com

فقط آدم های بی فکرن که با سفر کردن همه چیز یادشون میره تورو بعید می دونم فکر کنم از سفر که برگردی ۵ تا دوست جدید پیدا کردی که مشکلاتشونو گذاشتن رو دوشت و تو با مهربونی حملشون می کنی

رعنا یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:14

سلام.و من چقدر دلم می خواد تو این سفر با تو باشم.

شیما یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:28

به یک شرط می تونی بری..که من را هم با خودت ببری در غیر اینصورت فکر سفر را از سرت بیرون کن.چون ما دلمون تنگ می شه.

نسرین یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:51

تقدیم به تو ناهیدعزیزم به خاطر انساندوستی و مهربانی هایت:
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را

بستند.وقتی خواستم ستایش کنم،

گفتند خرافات است.وقتی خواستم

عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی

خواستم گریستن، گفتند دروغ

است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند

دیوانه است.دنیا را نگه دارید،

میخواهم پیاده شوم

سودابه دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:50

کبوترهای قلبم را به سویت می پرانم.که شاید از تو آیین محبت را بیاموزد.ممنونم به خاطر همه محبتهایت.می دانم شاید ما خسته ات کرده باشیم.آخه اینقدر که تو به ما کمک می کنی ما نتونستیم لیاقت کمک به تو را داشته باشیم.یعنی راستش قدرتش را نداریم.

خودت حدس بزن دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:58

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند

قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است

به من هم همیشه کمک کردی.ممنونم ازت دوست خوب من.و حالا من که حاضرم هر کاری که امر کنی انجام بدم.فقط قابل بدون و بگو.

نرگس دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 13:08 http://torkzadeh.persianblog.com/

سلام
از دریا پرسیدن عشق چیست ، گفت: خشکیدن ........... از گل پرسیدن عشق چیست، گفت:پرپر شدن ............ از زمین پرسیدن عشق چیست، گفت: لرزیدن ........... از آسمون پرسدین عشق چیست، گفت: باریدن........... از انسان پرسیدن عشق چیست،ناگهان ندایی از درونش گفت : جدایی
کودکی گفتند :عشق چیست؟ گفت : بازی. به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی. به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت.به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر. به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت آهی کشید و سخت گریست .به گل گفتم: عشق چیست؟ گفت : از من خوشبو تره. به پروانه گفتم: عشق چیست؟ گفت :از من زیبا تره .به شب گفتم عشق چیست؟ گفت: از من سوزنده تره. به عشق گفتم تو آخر چه هستی ؟؟؟.. گفت نگاهی بیش نیستم. اگر از شما بپرسندعشق چیست ؟شما چه میگویید؟؟؟؟؟

اهو دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 16:10

منم فکر میکنم وقتشه که یه مسافرت تنهایی بری امیدوارم برنامه سفرت هر چه زودتر جور بشه
ولی اقرار میکنم که وقتی گفتی خسته ای احساس خستگیه منم چند برابر شد
نازنینم تو یه زن نمونه ای دوست دارم

>>>~ انعکاس آب ~<<< دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 21:48 http://www.enekaseab.blogsky.com

سلام دوست خوبم.

گفتیا !منم همینو دلم میخواد . بیا با هم بریم!
به روزما . بدو بیا یه کم دلت واشه.

مریم سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 22:13

معلومه خیلی خسته ای عزیزم،که به زبون آوردی...کاش می تونستم کمکت کنم.

ناهید سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:11 http://amica.blogsky.com

الهام جون،اهو جونم،رعنا،سودابه،مریم،نرگس،نسرین،شیما ،سپیده ،سارا،سحرجون و همه ی دوستای خوبم که اینقدر با محبتید...باور کنید که حضور و وجود شما برام خوشبختی و سعادت همراه داشته...دوستتان دارم و از این همه محبتتان ممنونم.

آمیکا سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 23:25 http://amica.blogsky.com

راستی «خودت حدس بزن »اگر چه هنوز نمی دونم شما کی هستید.ولی از لطف و محبتی که نسبت به من داری ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد