باران هم نتونست جلوی مراسم چهارشنبه سوری را بگیره.چه شب باشکوهی هفت کوپه آتیش که هر کدوم به ارتفاع چهار متر بود.جای همه ی شما خالی.ما که نتونستیم از رو اتیش به دلیل ارتفاع زیادش بپریم.ولی به جاش دورش حلقه زدیم و بهش گفتیم که زردی ما از او سرخی او از ما... شاید به همین دلیله که امروز که از خواب بیدار شدیم همه ی ما سرخ شده بودیم!!
بعضی از بچه جونا جوگیر شده بودند و از روش پریدند.که خوب نمی دونم چرا صورتشون امروز از سرخی زیاد به سیاهی می زنه.و حسابی شبیه ماهی دودی شدند!!
جای همتون خالی بود.
بسیار عالی بود
محصوصا برای اونهایی که دیشب خواب بودنند از خستگی
خوش بحالتون...کاشکی ما شیراز بودیم.آنوقت دعوتمون می کردی تو مراسمتون؟
ممنونم به خاطر دعات...تو همیشه گلی.
جای من خالی!
امسال داداشت رو داشتی،الهام هم بود..برای همین ما را فراموش کردی؟
سلام.چه خانواده با حالی،خوش بحالتون.خانواده ما که هر کدوم ساز خودش را زد آخرش هم این شد که تو خانه بمونیم و حسرت پریدن از روی اتیش تو دلمون بمونه.
من هم که تونستم امسال در کنار شما از رو آتیش بپرم و با پایه همیشگیم برقصم.البته با اینکه حالم زیاد هنوز خوب نشده ولی خدا رو صد هزار مرتبه شکر که در کنارتون خوش بودم.
عجب شبی بود سال دیگه هم خدا بزرگه.ولی حیف من نتونستم بمونم آش بخورم نوش جونتون.
امیدوارم سال خوبی در پیش باشه که حتمآ همینطور هست
کاشکی ما هم اونجا بودیم.چه خانواده با حالی داری.همیشه خوش با شی عزیزم
وااااای...
خــــــــــــــــــــــــوش به حــــــــــــــــــــــــالت.من که به خاطر انفجار بمبهای پی در پی از خونه جم نخوردم.