آبنوس

آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست

آبنوس

آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست

قلم دارم اما جان ندارم

 
می گویی بنویس!!!!می گویی چرا قلمت را زمین گذاشته ای!!؟  
عزیزم قلم هست،انگیزه نیست،قلم هست آزادی نیست.قلم هست،عشق نیست...اینجا از ما متنفرند.اینجا ما را نمی خواهند.اینجا سرزمین ضحاک است.اینجا زیبایی ها را دوست ندارندواینجا زیباها را می کشند.اینجا زیبایها را در بند می کنند...عزیزم قلم هست جان نوشتن نیست.قلم هست ولی درد زیاد است آنقدر که سنگینی آن نه تنها بر قلبم که بر جسم هم تاثیر گذاشته است. 
قلم هست اما غم بیشتر است.قلم هست ولی عشق نیست،درد است.قلم دارم  اما جانی برای در دست گرفتن ان ندارم.اینجا درد است ،اینجا غم است، عشق را در بند کرده اند..اینجا سرزمین مادریم است،اما نمی دانم چرا ما اینجا خیلی غریبیم....دلم خیلی گرفته ...چقدر فریاد بزنیم که ما هنوز زنده ایم..چقدر بگوییم که ما هستیم..چقدر بگوییم که ما عشق می خواهیم..چقدر بگوییم که ما آزادی می خواهیم..چقدر فریادبزنیم که ما هوا برای نفس کشیدن می خواهیم..اینجا بوی توطئه می آید..اینجا خیلی غریبیم اینگار که اینجا سرزمین مادری نیست..اینجا از هر غربتی،غربت تر است...ما خیلی غریبیم..اینجا زیباها را می کشند....اینجا قلم داریم ولی جان در دست گرفتن نداریم ......
نظرات 9 + ارسال نظر
نیلوفر چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:06 http://www.blueboat.blogskt.com

سلام
زیبا بود
لذت بردم

1 چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 http://www.cinema30nama.org

www.cinema30nama.org

سبز چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:48

سلام خیلی زیبا بود.دل ما هم خیلی گرفته.سبز باشید

سروش پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 15:22

اشکم را در اوردید.چه زیبا نوشتید.قلم داریم اما جان نداریم

لیلا یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:31

بازم هم می گویم قلم زیبایت را بر زمین نگذار...مثل همیشه خیلی زیبا بود

یک نفر شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:29

نفسم گرفت از این شهر...........

خودت حدس بزن سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:39

دلم گرفت.مثل همیشه خیلی زیبا توصیف کردی.

عرفانی یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 15:30

به که بگویم که قلم را اینجا می شکنند.به که بگویم که خوبها را اینجا نمی خواهند....اما ما به فردای بهتر امیدواریم

شبنم.مارال.رعنا یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:43

خیلی دوستت داریم ناهیدم..ناهید جان هنوز ما به تو و حرفهای زیبات در مورد امید داشتن نیازداریم....ناهید جون تو را خدا مثل همیشه بخند و امیدوار باش...ما نیاز به روحیه ی پر از انرژی و شاد تو داریم.به همون چهره ی همیشه خندان.که حتی غم و نگرانی را هم از پا در می آورد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد