آبنوس

آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست

آبنوس

آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست

دخترک سبز

۱۳ آبان است.دخترک ده ساله در مدرسه برای دوستاش توضیح داده که چرا آنها نباید به راهپیمایی که به دعوت مدیر مدرسه انجام می شه ،بروند.و دوستانش قبول کردند.دخترک می گه بهشون گفتم که ما سبزهستیم.. 

به تو افتخار می کنم ولی ای کاش ما بزرگترها تو را وارد دنیای کثیف سیاست نمی کردیم....کاش دنیای کودکانه قشنگی را برایت می ساختیم تا تو با این همه درک و فهم آینده سرزمینت را بسازی. کاش دنیای کودکی تو دنیای بکر می ماند و تو هر روز شاد بودی .کاش به تو فرصت می دادیم که کودکی کنی و نگران آینده ی نامعلومت نباشی.. 

کاش  کاش کاش ......ای کاش دوران کودکی تو مثل دوران کودکی ما نبود. 

قطره ای اشک!!!....و نگرانی برای همه ی کودکان خوب و دوست داشتنی سرزمینم که حقشان این نیست.......

زن

 به خاطر تو این روزها مبارزه می‏کنم، تا روزی برسد که تو فقط در سایه‏ی من معنی پیدا نکنی. روزی که تو یک زن باشی نه زن کسی باشی.  
 
 

سرمایه

ببینید!!چرا اینقدر خودتون را به زحمت می اندازید؟چرا یکی یکی تعطیل می کنید!!؟یکباره همه ی روزنامه های اصلاح طلب را کیلویی توقیف کنید.اینطوری خیال شما راحت می شه.ما هم تکلیف خودمون را بهتر می دونیم.سابقه انجام این مدل توقیف را هم دارید!!نگرانی هم که از واکنش جوامع حقوق بشرو آزادی مطبوعات هم که ندارید!پس منتظر چی هستید! 

 

سرمایه روزنامه ای بود که ۴ سال پیش برای گرفتن نمایندگی آن به پیشنهاد ژیلابنی یعقوب،با آقای احمدی امویی در تهران صحبت کردم.ولی چون همزمان شد با قبولی در دانشکده، ترجیح دادم آن پیشنهاد را رد کنم.امروز ولی خیلی شوکه شدم اگر چه که بایدمنتظر اتفاقات از این بدتر هم باشیم.

هنگامه

هنگامه شهیدی، روزنامه‌نگار، پس از چهار ماه تحمل زندان، امروز آزاد شد.این بهترین خبری بود که دوستم بهم داد.

توقیف اطلاع رسانی

روزهای شلوغی را می گذرونم.کارام چندبرابر شده.نزدیک به یک ماه هست که روزنامه ی مارا توقیف کردند.فعلا کار مطبوعاتی را کنار گذاشتم. تحلیل روز جایی بود که من علارغم میل باطنیم درادامه ی کار روزنامه نگاری درفضای بوجود آمده،پیمان شکنی کرده وپذیرفتم که در آنجا با علاقه کار کنم  و تلاش کردم تاآنگونه که بچه های دوست داشتنی تحریریه و مدیریت  شایسته مرا توصیف می کنند،باشم. وامروز بعد از گذشت بیش از سه هفته از تماس هایی که دوستان تحریریه با من دارند و ابراز دلتنگی برای همان مدت دو هفته ای می کنند که در کنار هم کار کردیم و از آن به عنوان بهترین خاطرات کار مطبوعاتی خود یاد می کنند،دلم حسابی می گیره و ناراحتم که چرا این همه نیروهای کارآمد وعلاقمندبه دلیل کوته فکری یک اقلیت محدود بیکار شدند.نیروهایی که تنها شغلشان و یا شاید تنهاجرمشان نوشتن و اطلاع رسانی است.

هشت،هشت،هشتادو هشت

اگر چه امروز خیلی بهم ریخته و عصبی هستم ولی وقتی نگاهم به تاریخ وبلاگم افتاد متوجه یه اتفاق جالب شدم که امروز هشت،هشت،هشتادو هشت است! 

پائولو کوئلیو می گه هر چیز ی می تواند یک نشانه باشد امیدوارم اینم نشانه شفابعضی افراد باشه.

دوستی خاله خرسه

حسابی به هم ریخته ام.دلم می خواد داد بزنم ولی حیف نمی تونم....نمی دونم اگه نخوای دیگران تو زندگیت دلسوزی کنند باید چه کسی را ببینی!!؟گاهی دلسوزی های بی جا و رفتارهای بی موقع می تونه یه زندگی را به هم بریزه...به شدت دلم می خواد تنها باشم..... همیشه از کسانی که فکر می کنند باید تو زندگیم دلسوزی و دخالت کنند فرار می کنم...خیلی جالبه کسانی تو زندگیت دوستی خاله خرسه رو بازی می کنند،که از همه درمونده تر هستندو نیاز شدید به کمک دیگران دارند.کاش یاد می گرفتیم تا دیگران نخواهند تو مسائل زندگیشون دخالت نکنیم...اعصابم خیلی خورده.هیچوقت مثل امروز نبودم.....

سردرگم

مسایل پیچیده گاهی راه حل ساده ای دارند

راه سبز

یک دست را ببندید یک دست دیگرباز می شود

دمکراسی!!

اختلاف های خانوادگی با منشا سیاسی واقعیت تلخ اجتماع ایران است که متاسفانه از بحران سیاسی تاثیر پذیرفته .اینگونه اختلاف ها بر زندگی اجتماعی ایران مسلط اند.زن جوان به خاطر دفاع از کاندیدای مورد علاقه اش به شدت از شوهر کتک خورد و همراه با دختر بچه ی ۳ ساله اش مجبور به ترک خانه  شد.زن جوان وکیل پایه یک دادگستری است.....

روز تولدم ۲۹ مهر

آرام نخواهد شد، از یاد نخواهد رفت.
روزی خواهد آمد که فرزندم آزاد به دنیا خواهد آمد، نامی پارسی خواهد داشت و چون یک انسان خواهد زیست. 

از همه تون که روز تولدم را یادتون بود و برام پیام تبریک فرستادیدممنونم،هدایاتون باارزشترین بود.دوستتان دارم.

و ازتو عزیزم که مثل همیشه غافلگیرم کردی.

خیلی دور خیلی نزدیک

از کنار هم غریبانه می‏گذریم، ما دو غریبه‏ای که سال‏ها قبل به هم رسیده بودیم.

فرشته باش

خوبی‏هایت برای دیگران، بدی‏هایت را فقط هدیه کن به من. بگذار همه مثل من تو را فرشته بپندارند.

زندان

زندان بزرگی ساختند به بزرگی تمام وطن و به اندازه ی همه ی آدماش.......

دلتنگ تهران

هیچوقت فکر نمی کردم دلم اینقدر برای تهران تنگ بشه...شاید هم برای آدماش...دوستام..همکلاسیهام ...استادام..خلاصه اینکه دلتنگ تهران شدم اساس...

مردی اگرت هست کنون وقت نبرد است

از دست عدو ناله من از سر درد است

                        اندیشه هر آنکس کند از مرگ نه مرد است

                         جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است

                         مردی اگرت هست کنون وقت نبرد است

                          

خواب

 کسی را که خوابیده می توان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده هرگز.

رسیدن به آرزو

وقوع معجزه و رسیدن به آرزوها، به دست خودت رخ می ده.باور کن و انجامش بده.دنبالش هیج کجا نگرد،الا در درون خودت.

قلعه ی حیوانات

خوب حالا بیایید یک کم دیگه بازیتون بدم:کی خسته هست!؟دشمن! کی رأی می خواد؟لابد بازم دشمن!!!............کاش حافظ شیراز زنده بود.اگه زنده بود....

یار دبستانی

ای کاش اینقدر  حرف برای گفتن داشتیدکه ترانه ای با  ابتکارخودتان خلق کنید و نیاز نداشتیداز ترانه ای که شور و بیداری را در بچه های این مرزوبوم فریاد می زند،استفاده کنید.

راز تنهایی

چقدر تنهایی زیباست. و چقدر به تنها بودن نیازاست.رفتن به یک سفر.سفر به عمق وجود.و شناخت لایه ها و احساسهای درونی خودت.بدون حضور هیچکس و بدون نیاز به بودن هیچ کس دیگر. 

چقدر زیبا بود که تو خود را کشف کنی و نیازی به کشف حضور دیگران نداشته باشی. 

و چقدر نیاز بود که وجودت را برای خودت بشناسی و با صدای بلند به درونت فریاد بزنی که من هستم.مرا ببین.من وجود دارم بدون حضور هیچکس،من وجود دارم.من را بفهم و حضورم را حس کن.و مرا به خاطر زیبایی حضورم بپذیر.بپذیر و از حضورم شادی وجودت را پررنگ کن.و نترس از تنهایی و نترس از نبودن با هیچکس.تو همه کس هستی خودت را ببین و با صدای بلند کشف خودت را فریاد کن.با تمام وجود و با تمام حسهای درون متوجه حضور خودت شو.شروع دیگر و آغازی نو را زمزمه کن.و از هم اکنون زمزمه را آغاز کن.........

سیاسی کار کن ولی سیاسی کاری نکن!

سلام آخر

وقتی سلام کرد،که دیگه خیلی دیر شده بود.

تبریک سال نو ۱۳۸۸ با تاخیر

سال نو و عید نوروز مبارک.امیدوارم سال جدیدسالی پربار همراه با سلامتی و موفقیت برای تمام ایرانیان در سراسر دنیا باشد. 

پیام تبریک ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا

پیام تبریک ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا باراک حسین اوباما به مناسبت فرارسیدن  

نوروز ۱۳۸۸ برای تمامی ایرانیان:    

 

نوروز تنها بخشی از فرهنگ نام آور شماست. هنر، موسیقی، ادبیات و نوآوری شما جهان را به دنیایی زیباتر و بهتر تبدیل کرده است. اینجا، در ایالات متحده، جامعه خود ما هم در پرتو سهمی که آمریکاییان ایرانی تبار ادا کرده اند پربارتر شده است. ما از تمدن بزرگ شما آگاهیم. دستاوردهای شما احترام ایالات متحده و جهان را برانگیخته است. .... در بطن این جشن ها، نویدی برای یک روز بهتر، امیدی برای فرزندان ما، امنیت برای خانواده های ما، پیشرفت برای جوامع ما و آشتی میان ملتها نهفته است. اینها امیدواریهای مشترکند. اینها رویاهای مشترکند. پس این فصلی برای آغازی نو است. من میل دارم به روشنی با رهبران ایران سخن بگویم. ما اختلافاتی جدی داریم که با گذشت زمان بر آنها افزوده شده است. دولت من اکنون به دیپلماسی متعهد است که طیف کاملی از مسائلی را که پیش روی ماست مورد بررسی قرار می دهد و در صدد ایجاد یک پیوند سازنده میان ایالات متحده، ایران و جامعۀ جهانی است. این فرایند با تهدید به پیش نمی رود. به جای آن ما خواستار برقراری ارتباطی صادقانه و مبتنی بر احترام متقابل هستیم. ... شما نیز در برابر خود انتخابی دارید. ایالات متحده مایل است که جمهوری اسلامی ایران بر جایگاه راستین خود در جامعه ی بین الملل قرار بگیرد. شما دارای چنین حقی هستید – اما این حق با مسئولیت های واقعی همراه است و به این جایگاه نه از راه ترور یا به مدد جنگ افزار، بلکه از طریق اقدامات مسالمت آمیز که نشان دهندۀ بزرگی حقیقی ملت و تمدن ایران است می توان دست یافت. و معیار سنجش این بزرگی داشتن توانایی برای ویران کردن نیست، نشان دادن توانایی شما برای ساختن و آفریدن است. ... من می دانم که این منظور به آسانی تحقق پذیر نیست. کسانی هستند که اصرار دارند ما را بر اساس اختلافاتی که داریم معرفی کنند. اما شایسته است کلماتی را که سالیانی پیش به وسیله ی سعدی نگاشته شده به خاطر آوریم: بنی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک گوهرند ... سپاسگزارم و عید شما مبارک.

چهارشنبه سوری

باران هم نتونست جلوی مراسم چهارشنبه سوری را بگیره.چه شب باشکوهی هفت کوپه  آتیش که هر کدوم به ارتفاع چهار متر بود.جای همه ی شما خالی.ما که نتونستیم از رو اتیش به دلیل ارتفاع زیادش بپریم.ولی به جاش دورش حلقه زدیم و بهش گفتیم که زردی ما از او سرخی او از ما... شاید به همین دلیله که امروز که از خواب بیدار شدیم همه ی ما سرخ شده بودیم!!

 بعضی از بچه جونا جوگیر شده بودند و از روش پریدند.که خوب نمی دونم چرا صورتشون امروز از سرخی زیاد به سیاهی می زنه.و حسابی شبیه ماهی دودی شدند!! 

جای همتون خالی بود.

پزشک فالگیر!

تا حالا برای گرفتن فال قهوه سراغ کسی رفتید.اینم توسط یک دختری که قراره یک سال دیگه رسما جراح این مملکت بشه!؟  

امشب وقتی یکی از دوستان بهم گفت که دوست داره با دختری که پزشک این مملکت هست ولی تو رستوران معروف شهر جایی که پاتوق پسرا و دخترای جوان هستش،فال قهوه می گیره اشنا بشم،قبول کردم. 

دختر مجرد و جوان که البته در یکی از بیمارستان های بزرگ شهر به عنوان جراح عمومی مشغول به کاره.

مرتب سیگار می کشیدو وفتی که گفتم نسبت به سیگار حساسیت دارم،اجازه خواست که فقط حین تعبیرهای فنجون قهوه بازم سیگار بکشه. 

مشتری هاش توسط تلفن همراهش پیداش می کنند!!! 

می گفت می ترسه که روزی کسانی که براشون فال می گیره تو بیمارستان هم ببیننش و داد بزنند که:این خانم پزشک رو ببین!همون که فال قهوه می گیره!  

کسی که با دستاش و علمش می خواد شفابخش آدما بشه،با کلامش و دیدن شکل های فرضی یک فنجون قهوه،حال . آینده وگذشته آدما رو تعبییر می کنه! 

دوستم از من پرسید:تا حالا همیشه تصورم از فالگیرا، آمهای شیاد و بی سواد بودند،حالا ولی نمی دونم این یکی رو جز کدام دسته بزارم؟ 

جواب ندادم، به این امید موندم که خودش جواب را پیدا کنه.ولی وقتی گفت که همش چرت و پرت گفت. 

خیالم راحت شد که خودش به جواب رسید.

دلم سفر می خواد

اقرار می کنم که خیلی خسته ام هر چی خواستم به زبون نیارم نشد.دلم می خواد کوله پشتیمو بردارم وسایل شخصی رو توش بریزم و برم یه جای دور تو یه سرزمین دیگه.اونجایی که خیلی دور باشه و آدماش هم من رو نشناسند.دلم می خواد تنها باشم.دلم می خواد که هیچکس به من نیاز نداشته باشه......دلم سفر می خواد........

زمونه ی لجباز

فعلا همین را بگم که فردا دوباره عازم تهرانم و دانشکده و ترم بهاره .سپیده ،می گه عجبی خانومی، بالاخره رضایت دادید!! 

راستش من مدتهاست رضایت دادم ولی مثل اینکه زمونه یک کم باما سر ناسازگاری گذاشته،و راحت رضایت نمی ده. با زمونه که نمی شه جنگید، می شه؟باید باهاش کنار اومد وگرنه کلاهت پس معرکه است.امسال زمونه حسابی لجباز شده و من تااونجایی که در توان داشتم باهاش مدارا کردم.قول داده سال جدید با من کنار بیادو اذیت نکنه!من هم بهش اعتماد کردم و منتظرم تا به قولش وفا کنه!

تقدیم باعشق

واقعا نمی دونم چی بنویسم.از این همه محبت و یک عالمه ابراز عشق و دوستی. با چه زبانی باید تشکر کرد.باور کنید حسابی شرمنده شدم و حالا موندم که چطور باید جواب محبتهای شما را بدم.می دونید درسته که هفته های سختی را گذروندم و شاید هنوز هم تمام نشده ولی با وجوددریای محبت دوستان و آشنایان،چه حضوری و چه تلفنی هیچ چیز سخت نبود.و الان بیشتر به این باور رسیدم که هر اتفاقی در زندگی من نشانه ی یک زندگی جدید و یک شروع تازه است.امسال زندگی به من آموخت که باید مقاوم بودو ادامه دادو از هیچ چیز نترسید.و حال می دانم که هیچ اتفاقی در زندگی بی علت نیست.راستی در مورد روز والنتاین هم از همه ی دوستان گلم که برام اس ام اس دوستی و عشق فرستادند و استاد گلم که من را غافلگیر کرد ممنونم و باید بگم که خیلی  دوستتان دارم و براتون بهترین را آرزو می کنم.به قول استاد عزیزم دکتر وحدانی، «کوچکترین محبتها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شه» 

یه اتفاق جالب هم افتاد یکی از دوستام که من فکر می کردم حسابی از من دلخوره گل والنتاین را از آنور آب برام فرستاد.و من را حسابی شرمنده کرد.

آشتی با عالم و آدم

شروع زندگی جدید از همین الان:  

قانون اول:همه را ببخشم و بدیهاشون را فراموش کنم!!اگه کسی از من دلخوره لطفا در بزنه ،بیاد تو ...و دلخوریش را عنوان کنه...قول می دم گوش کنم.عجله کن!!تا تنور داغه بچسبون!!

روزهای جدید

و امروز یه روز دیگه است.می گی نه ،نگاه کن!همه چیز در زندگی در حال تغییر و تحول به سوی بهترین هاست.شیطان حریف من نشد.خوشحالم که ضربه فنی اش کردم.اصلا برنامه اش را بر مبنای ناامیدی چیده بود،که خوب به موقع به داد خودم رسیدم.این چند روز به جز آنفولانزای شدید که خونه نشینم کرده(که خوب بد هم نیست) اتفاقهایی داره می افته که همه نشانه ها به سوی تحول بزرگ در زندگی است.هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان به سوی بهترین ها باشد!.

خاتمی آمد

اگر چه خاتمی را دوست دارم و از شنیدن اعلام کاندیداتوری ایشان شاد شدم.ولی چون می دانم او را طعمه فرصت طلبان قراردادند،قلبا خوشحال نیستم.. محبوبیت تنها چاره ساز نیست. خاتمی می داند که آمدنش در این شرایط بحرانی، عدم  تحقق وعده هایش را به دنبال دارد وفقط سوسوی امید ملتش را خاموش می کند.........به هر حال خاتمی آمد.

می خواستیم دنیا رو عوض کنیم

یادته می خواستیم دنیا رو عوض کنیم.سالی که می خواستیم دیپلم بگیریم  من همیشه می گفتم هرگز برای ادامه تحصیل ایران نمی مونم و حالا حالاها ازدواج نمی کنم.ولی تو گفتی که برای همیشه ایران می مونی و خیلی زود ازدواج می کنی .ولی سرنوشت اینگار جور دیگه رقم زده شد.من خیلی سریع ازدواج کردم و با همه ی تلاشم نتونستم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم و یه بار هم که رفتم بعد از یک سال برگشتم. و تو 8 سال بعد ازدواج کردی و برای همیشه از ایران رفتی...عجیبه مگه نه؟

یادته به جای درس اعلامیه دستی می نوشتیم و پخش می کردیم "جنگ تا کی"!!؟ "لطفا به فکر نوجوانان این سرزمین باشید". و و و .......

و مامان و باباها چقدر ذوق می کردند که ما دو نفر سخت در حال درس خوندن هستیم !!!!آخه همیشه کتابهای درسی جلومان باز بود. قرار بود من پزشک بشم و تو پرستار...یادش بخیر حتی قرار و گذاشتیم که تو یه بیمارستان مشترک کار کنیم.غافل از اینکه ما از ابتدا هم اشتباهی رشته تجربی را انتخاب کرده بودیم ما نوجوانانی بودیم که مثل همه نوجوانان هم سن و سالمون که  فکر مد و خوشگذرونی بودند ،نبودیم ...به جاش به فکر مسائل و مشکلات مردم سرزمینمان بودیم...چه مردمی!!به جای فکر آینده خودمان به فکر آینده کودکان و نوجوانان سرزمینمون بودیم...دوران نوجوانانی بقیه به بازی و تفریح می گذشت و دوران نوجوانی ما به دنبال کردن مسائل سیاسی و اجتماعی و حل مسائل  و مشکلات مملکت!!

کارهایی که ما می کردیم شاید هیچ حزبی و سازمانی عرضه ی انجام دادنش و نداشت ...حالا بعد از سالها ..................

یادته روزایی که تو به شک و تردید می افتادی که اصلا چرا ما نباید خوشی کنیم،من خیلی راحت تو را قانع می کردم که ما از اونا بهتر می فهمیم...

درست بود ما زیادی می فهمیدیم و این را هیچ کسی دوست نداشت اونا ما را دوست نداشتند اونا می خواستند ما فقط چشم و گوش بسته هر چی رو که دیکته می کردند رو بپذیریم و با نداشته هامون تفریح کنیم واصلا فکرو اندیشه رو تعطیل کنیم...درست مثل پینو کیو که اینقدر بازی کرد و اینقدر از درس خوندن و دانستن فاصله گرفت که تبدیل به یه الاغ شد..

یادته روزی که دیگه با هم قید پزشکی و پرستاری رو زدیم من گفتم که یه روزنامه تاسیس می کنیم...و وقتی تو جمع عده ای مرد!! در اداره فرهنگ وارشادعنوان کردیم ، چه نامردانه  تو ذوق ما زدند...چرا ...چون ما اولا از جنس زن بودیم و دوم اینکه اونا نتونستند ببینند که دو تا دانش آموز اینفدر پیش رفتند که به فکر نوشتن باشند اینم در سطح وسیع..و همون جا نطفه رو به خیال خام خودشون خفه کردند...شاید هم خیالشون زیاد هم خام نبود اونا کارشون رو خوب بلد بودند!!!!

وقتی ما این پیشنهاد را دادیم شیراز فقط یه روزنامه سیاه و سفید و بی کیفیت داشت.هنوز خیلی ها نمی دونستند دنیا دسته کیه!هنوز خاتمی نبود هنوز دوم خرداد بوجود نیومده بود......

و بعد............

 از همون روز من گفتم که می رم و تو یه دنیای آزاد آنچه را که هدف خودم می دونستم و به ادامه اش ایمان داشتم را انجام می دم....ولی مثل اینکه سرنوشت هم با من همراه نبود.....و باز حالا بعد از گذشت سالها .....................

اونا بهتر از ما مردم این سرزمین را می شناختند ،اینگار!!!

راه را ادامه بده

بازگشت به عقب،یعنی شکست!

جلسه

تو ایران وقتی دو نفر با هم حرف میزنند اسمش هست «گفتگو.».اما اگه آقای رئیس با یه نفر حرف بزنه اسمش هست«جلسه»!! 

پشت درهای بسته هم همیشه تصمیمات مهمی گرفته می شه.به همین دلیله که ما تو دنیا حرف اول رو می زنیم!

ارباب رجوع

وقتی تو یه اداره درست زیر تابلو احترام و تکریم ارباب رجوع ،پشت در اتاق رئیس یک ساعت کاشته شدی. 

اول یه اس ام اس به آقای رئیس بفرست و متن تابلو را یادآور شو...بعد هم یه گیم از تو موبایلت انتخاب کن و بازی کن.اینطوری کمتر چشمت به تابلو های شعاری اطراف می خوره ،و اجازه می دی که آقای رئیس هم بدون دستپاچگی به جلسه شون برسند!

گریه شادی

 با شنیدن خبر شکه شدم..و با گریه ی شادی تو گریه کردم.ولی هنوز ته دل نگرانم.خوشبختی تو آرزومه.

.....

می دانم می توانم چون تو هستی!

مهیار و کاروبارش

انصافا این مهیار دانشکده ما تو همه چیز تکه!ما فکر می کردیم فقط درسشه که خوبه.یا اقتصاد دان خوبی هم هست ،ولی با کار امروزش معلوم شد حکایت بیش از این حرفهاست،روز پایان امتحانها به تمام بچه های (مترجمی خبر)ورودی ۸۵ یه شاخه گل بدی و یه متن زیبا.....اگر چه که ما دیر رسیدیم و لطف حضور تو مراسم که تو سلف بر پاکرده بود رو از دست دادیم...وشاخه گل رز قرمزهم به دست ما نرسید ولی دلیل نمی شه خاطره خوشی را که بچه ها با آب و تاب ازش حرف می زدند رو فراموش کنیم!

دو کلمه حرف حساب با عادل فردوسی پور

با این حال که این روزها حسابی درگیر امتحان هستم و البته بعد از دوهفته خسته هم شدم ولی دلم نیامد دو کلمه حرف حساب با این عادل فردوسی پور نزنم.....

که آخه پسر خوب نونت نبود آبت نبود!!این برنامه نود راه انداختنت چی بود!!؟بابا آخه تو نمی تونستی مثل همه ی این بروبچ الکی خوش ،ماهر!!برنامه ساز صداوسیما برنامه پرطرفدار(البته از دید مسولان)راه می انداختی بعد هم مثل اونا کلی از طرف مسولان  ازت تقدیر و تشکر می شد یه عالمه هم پول می گرفتی ....مردم و خواسته هاشون هم بی خیال!!! 

اخه پسر خوب مگه تو نمی دونی که بعضی ها آرامش و آسایش می خواهند..آخه چرا نمی فهمی که اونا خوششان نمی یاد پا تو کفششون کنی و یا خدای ناکرده ازشون سوالی بپرسی...آخه این بنده خداها که دائم در تلاش خشنودسازی مردم!! هستند مگه نمی بینی به همت همین تلاشهاست که تیم ایران هر چهار سال یه بار می ره جام جهانی فوتبال و البته نمی دونم چرا زود برمی گرده که بماند...ولی مهم اینه که بروبچ فوتبالیست میرن و میان...حالا کجاو چطوری بماند...آخه تو چکار داری که از این اقایون سوال می پرسی...مگه نمی دونی اینا از سوال پرسیدن هم بدشون می یادُالبته بستگی به سوالش داره ها حالا اگه این سوال در حد احوالپرسی و چاق سلامتی باشه خیلی هم خوبه و یا اگه در مورد اهداف نداشتشون باشه که دیگه حرف نداره...فقط نباید از کارهای نکرده و ضعفا سوال کرد ،همینُ!! تازه جای سوال هم مهمه آخه پسر خوب تو، تو تلویزیون و درست تو برنامه ای که مردم حسابی بهش اعتماد کردند که لااقل حرف مفت نمی زنه و همیشه نظر مردم هم براش مهمه، می یایی و این از ما بهتران را زیر سوال می بری؟؟؟؟ازشون انتقاد می کنی!!؟؟؟وای وای از تو بعیده ،بعد از این همه سال هنوز ندونی که ورزش هم جز سیاست محسوب می شه...آخه تو نشستی دائم داری حرف سیاسی می زنی...سوال می پرسی به چالش می ندازی این بنده خدا مسولان ورزشی  را....آخه تو نمی دونی اینا نیاز به استراحت دائم دارند...اینا همیشه تو کما هستند و در آوردنشون از کما می تونست خطرناک باشه که شد....حالا هر چی مردم بیان و از تو طرفداری کنند هر چی ۷۰میلیون مردم بگن حق با این عادل خان هستش.... این عادل خان حرف دل ما رو می زنه...آخه مردم کیلو چند؟؟؟مگه تا حالا نظر مردم شرط بود که از این به بعد هم شرط باشه....آقا بی خیال مگه تو خدای ناکرده فکر کردی اینجا آمریکاست و تو هم برنامه ساز اپرا هستی...اینا چه کار به طرفدارات دارند...اینارو بچسب...چه کارت به مردم...اگه اینارو بچسبی اونوقت تازه می شی نور چشمی آقایون!! و مردم هم شبهای سه شنبه زودتر می رن می خوابند و منتظر نمی موند که تا اخرین لحظه این برنامه نود رو ببیند..درست مثل شبهای دیگه..این هم یه لطفیه که در حق مردم می کنی و باز ضمن اینکه مردم هم هی با این مصاحبه هات از خیلی چیزا آگاه نمی کنی که هی دقشون بدی...بابا بی خیال!! مردم ولش مسولان رو بچسب!!

شهرزاد

امروز یادآوری کردی که اگه بخوای همه جوره کمک می کنی وهیچ وقت تنهام نمی ذاری...حتی اگه آن راه بیراهه وغیراصولی باشه...ای ول خیلی گلی....بازم نیازه که بگم چقدربه وجودت نیاز دارم....عاشقتم.

بدون عنوان

عموجون وقتی به عکست نگاه کردم دلم خیلی برات تنگ شد.کاش می دونستی که چقدر دوستت دارم.تقصیر کی بود؟سرنوشت ویا .....

بگذریم.....دلم برات تنگ شده،همین!

استاد تقلب

و چه راحت ضایع شد!آخه پسرخوب،به قول خودت استاد تقلب!!!بعد از سه سال  دانشگاه آمدن وقتی هنوز شیوه تقلب را یاد نگرفتی ..چرا تقلب می کنی!؟

مخلوق دو پا

بعضی از زندگی ها تراژدی غم انگیزی هستند که در هیچ داستانی یافت نمی شوند.بعضی از زندگی ها هم از چنان ریتم طنزی بهره برده اند که حتی در بهترین فیلمهای کمدی دنیا هم نمی تونی تماشا کنی.عجب قصه هایی خلق می کنندآدمها تو زندگی هاشون.هر کدام بهترین بازیگرای دنیا هستند که جلوی دوربین زندگی هنرنمایی می کنند.آدم گاهی اوقات تو کار خدا می می مونه با خلق این مخلوقات عجیب و غریب دوپا که اسمشون راهم بشر گذاشته.

وقتی رفتم کسی گریه اش نگرفت!

جلوی آی دی یاهو نوشته بودی روزی که رفتم کسی برام گریه نکرد...می خوام بگم اولا،تو عجب اراده ای داشتی و چه راحت از وطن و خانواده و دوستات دل کندی....دوم اینکه، حالا که فرسنگ ها دور شدی تازه یادت اومده که گریه های ما را ندیدی!!؟

البته حق داری آن شب تو فرودگاه اینقدر دوستات دورت کردندو تنهات نذاشتند که تو متوجه گریه کسی نشدی. حالا تنبل نکنه همین اول راه درسهات برات سنگینی کرد که یادت به گریه ما افتاد؟

ولی خودمونیما خوش بحالت...

فیتیله دولت تعطیله!

فیتیله هر روز تعطیله!فیتیله بانکها تعطیله!فیتیله مجلس تعطیله!فیتیله دولت تعطیله! 

سازمان ملل به کلیه ساکنان زمین پیشنهاد کرد،اگر چنانچه از کار زیاد خسته شده اید وبه استراحت مادام العمر نیاز داریدهر چه سریعتر برای دریافت اقامت دائم برای کشور آزاد!! ایران اقدام نمایید. البته گفتنی است که: فیتیله آزادی هم تعطیله!

اشتباه جبران نشدنی

وقتی که اشتباه به این بزرگی را انجام می دی،پشیمانی دیگه معنا نداره..قبول کن که خراب کردی.پس همه چیز رافراموش کن.فکر کردن هم فایده ای نداره.حتی خودت را سرزنش هم نکن!خراب کردی...خراب!!!

ارکستر فکر

فکر و اندیشه  مانند رهبر ارکستری است که سه نوازنده را رهبری میکند .اول احساس ، دوم عمل و سوم فیزیولوژی بدن
وقتی که فکر به خوبی کار می کند هر سه عامل دیگر به خوبی می نوازند و موسیقی زیبا و احساس خوبی را به همراه دارد
و هرگاه فکر به سمتی خارج از نت های نوشته شده یعنی خواسته ی مطلوب حرکت کند به ترتیب:

نخست احساس، بد می نوازد وآن زمانی اتفاق می افتد  که فکر با خواسته  یکی نیست و باید دوباره به مسیر درست بازگردد. 

که اگر همچنان ادامه یابدعمل هم بد می نوازد و در نهایت نوازنده دچار عدم سلامتی می شود. کسل و خسته،و در نهایت بیمار می شود و همه اینها برای این است که به فکرکه رهبر است گوشزد کند که دارد ساز مخالف با آرزوها را می نوازد.
بنابراین حواسمان به احساسمان باشد به محض اینکه احساس بدی داشتیم نواختن فکرمان را تغییر دهیم .که در غیر اینصورت دو عامل بعدی از راه می رسند و آنقدرمارا بد حال می کنند تا دچار دگرگونی روحی روانی شویم.
 افکار را کنترل کن و همواره نیم نگاهی به احساس سرکوب شده ات داشته باش .

نادوست

بعضی از آدمها خیلی جالبند،به عنوان دوست وارد زندگی تو می شوند،در حالی که دوست نیستندو لحظه شماری می کنند که اسرار تو را برای دیگران فاش کنند.آنها در خبرچینی عجیب مهارت دارند و از این که از تو بشنوند و در ذهن معیوب خودشان تفسیر کنند و به دیگران انتقال دهند لذت می برند.غافل از این که ضربه نهایی و کاری را در انتها به خودشان زده اند و ان طرد شدن آنها برای همیشه است.لطفا برایشان شفا را آرزو کنید.