فعلا همین را بگم که فردا دوباره عازم تهرانم و دانشکده و ترم بهاره .سپیده ،می گه عجبی خانومی، بالاخره رضایت دادید!!
راستش من مدتهاست رضایت دادم ولی مثل اینکه زمونه یک کم باما سر ناسازگاری گذاشته،و راحت رضایت نمی ده. با زمونه که نمی شه جنگید، می شه؟باید باهاش کنار اومد وگرنه کلاهت پس معرکه است.امسال زمونه حسابی لجباز شده و من تااونجایی که در توان داشتم باهاش مدارا کردم.قول داده سال جدید با من کنار بیادو اذیت نکنه!من هم بهش اعتماد کردم و منتظرم تا به قولش وفا کنه!
سلام دوست خوبم.
منم امیدوارم باهام خوب تا کنه!
به روزم با مونالیزیای شمال اروپا.آپ میکنی خبرم کن بابا جون!!!!!!
خوش اومدیییییییییییی
مرسی از اینکه از وبلاگم دیدن کردید
ممنون میشم از این وبلاگم سری بزنی و نظری بدهی
سلام
اگر خواهان تبدل لینک هستید : لطفا ما را با نام - همدردی وبلاگ - در لیست خود قرار داده و ما را مطلع سازید تا شما را نیز لینک کنیم .
با تشکر