آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست
درباره من
اگه کسی روزنامه نگار باشه.بعد دانشجو هم باشه.شاغل هم باشه.متاهل هم باشه.تازه دانشگاه هم تو شهر خودش نباشه.اونوفت چی می شه؟؟به قول استاد عزیزم دکتر وحدانی« مشکه خودشه»!!
ادامه...
مرا یاد شعری انداختی که میگفت: ایروزا حال و هوایی دیگه دارم طاقت یه لحظه دوریتو ندارمو... ساعت از صفر عاشقی گذشته است و سپیده دم با کسی قرار دارم شاید من خوابم ببرد ولی او همیشه بیدار است و منتظر تا من نیز از خواب غفلت بیدار شوم چقدر مهربان است او و چقدر گناهکارم من شرمم باد خداکنه که خوابم نبره!!!
دلم عشق میخواهد ... دوست داشتن و دوست داشته شدن ! جمله ی قشنگیه ولی..کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند ذهن زیبایی دارین انشالله به هر چه لایقش هستین برسین
اینجا را چند وقتی هست که میخوانم اینکه دقیقا چند وقت است را نمی دانم یک خواننده ی خاموش! بعضی وقت ها هم دلت میخواهد یک چیزی بگویی مثلا بگویی آره من هم میدانم نوشته هایی که میخواهی توی دلت برای خودت بمانند چه جوریند خوب می فهممشان یک روزی هی این ها که میخواهی نگهشان داری برای خودت بزرگ و بزرگ تر می شوند و همه ی حرف ها را در بر می گیرند بعد دوباره کوچک و کوچک تر می شوند و بعضی حرف ها را در بر می گیرند! حسش کرده ای؟ که یک وقت هایی هست اصلا دلت نمی آید حرف بزنی؟
ما ایستاده ایم و لحظه لحظه نوبت خود را خمیازه می کشیم اما این آسیاب کهنه به نوبت نیست شاید همیشه نوبت ما فرداست...! ........................................ چند وقت پیش سریال طنز مسافران زمان رو پخش میکرد در چند قسمتش فرید می تونست ذهن و فکر بقیه رو بخونه و ... خلاص..... ............................ اگه یه روز برنامه پیاده روی همگانی گذاشتین به منم بگین حتما میام
مرا یاد شعری انداختی که میگفت:
ایروزا حال و هوایی دیگه دارم
طاقت یه لحظه دوریتو ندارمو...
ساعت از صفر عاشقی گذشته است و سپیده دم با کسی قرار دارم
شاید من خوابم ببرد ولی او همیشه بیدار است و منتظر تا من نیز از
خواب غفلت بیدار شوم چقدر مهربان است او و چقدر گناهکارم من
شرمم باد
خداکنه که خوابم نبره!!!
دلم عشق میخواهد ... دوست داشتن و دوست داشته شدن ! جمله ی قشنگیه ولی..کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند
ذهن زیبایی دارین انشالله به هر چه لایقش هستین برسین
اینجا را چند وقتی هست که میخوانم
اینکه دقیقا چند وقت است را نمی دانم
یک خواننده ی خاموش!
بعضی وقت ها هم دلت میخواهد یک چیزی بگویی
مثلا بگویی آره من هم میدانم نوشته هایی که میخواهی توی دلت برای خودت بمانند چه جوریند
خوب می فهممشان
یک روزی هی این ها که میخواهی نگهشان داری برای خودت بزرگ و بزرگ تر می شوند و همه ی حرف ها را در بر می گیرند
بعد دوباره کوچک و کوچک تر می شوند و بعضی حرف ها را در بر می گیرند!
حسش کرده ای؟
که یک وقت هایی هست اصلا دلت نمی آید حرف بزنی؟
ما ایستاده ایم و لحظه لحظه نوبت خود را خمیازه می کشیم
اما
این آسیاب کهنه به نوبت نیست
شاید همیشه نوبت ما فرداست...!
........................................
چند وقت پیش سریال طنز مسافران زمان رو پخش میکرد در چند قسمتش فرید می تونست ذهن و فکر بقیه رو بخونه و ...
خلاص.....
............................
اگه یه روز برنامه پیاده روی همگانی گذاشتین به منم بگین حتما میام
سلام
منم منتظرشم
اما خب یه جورایی فرق داره
دلم خیلی گرفته ناهید...کاش بودی و مثل همیشه بهم امید می دادی.جمله قشنگت داغم و تازه تر کرد.تا کی باید صبر کرد؟/
ناهید ..من هم با ژیلا موافقم...صبر تا کی؟چه باید کرد؟بازم صبر کنیم؟کاش تهران بودی