آبنوس

آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست

آبنوس

آبنوس نام درختی است که چوب آن سیاه ،سخت،سنگین و گرانبهاست

آشتی با عالم و آدم

شروع زندگی جدید از همین الان:  

قانون اول:همه را ببخشم و بدیهاشون را فراموش کنم!!اگه کسی از من دلخوره لطفا در بزنه ،بیاد تو ...و دلخوریش را عنوان کنه...قول می دم گوش کنم.عجله کن!!تا تنور داغه بچسبون!!

روزهای جدید

و امروز یه روز دیگه است.می گی نه ،نگاه کن!همه چیز در زندگی در حال تغییر و تحول به سوی بهترین هاست.شیطان حریف من نشد.خوشحالم که ضربه فنی اش کردم.اصلا برنامه اش را بر مبنای ناامیدی چیده بود،که خوب به موقع به داد خودم رسیدم.این چند روز به جز آنفولانزای شدید که خونه نشینم کرده(که خوب بد هم نیست) اتفاقهایی داره می افته که همه نشانه ها به سوی تحول بزرگ در زندگی است.هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان به سوی بهترین ها باشد!.

خاتمی آمد

اگر چه خاتمی را دوست دارم و از شنیدن اعلام کاندیداتوری ایشان شاد شدم.ولی چون می دانم او را طعمه فرصت طلبان قراردادند،قلبا خوشحال نیستم.. محبوبیت تنها چاره ساز نیست. خاتمی می داند که آمدنش در این شرایط بحرانی، عدم  تحقق وعده هایش را به دنبال دارد وفقط سوسوی امید ملتش را خاموش می کند.........به هر حال خاتمی آمد.

می خواستیم دنیا رو عوض کنیم

یادته می خواستیم دنیا رو عوض کنیم.سالی که می خواستیم دیپلم بگیریم  من همیشه می گفتم هرگز برای ادامه تحصیل ایران نمی مونم و حالا حالاها ازدواج نمی کنم.ولی تو گفتی که برای همیشه ایران می مونی و خیلی زود ازدواج می کنی .ولی سرنوشت اینگار جور دیگه رقم زده شد.من خیلی سریع ازدواج کردم و با همه ی تلاشم نتونستم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برم و یه بار هم که رفتم بعد از یک سال برگشتم. و تو 8 سال بعد ازدواج کردی و برای همیشه از ایران رفتی...عجیبه مگه نه؟

یادته به جای درس اعلامیه دستی می نوشتیم و پخش می کردیم "جنگ تا کی"!!؟ "لطفا به فکر نوجوانان این سرزمین باشید". و و و .......

و مامان و باباها چقدر ذوق می کردند که ما دو نفر سخت در حال درس خوندن هستیم !!!!آخه همیشه کتابهای درسی جلومان باز بود. قرار بود من پزشک بشم و تو پرستار...یادش بخیر حتی قرار و گذاشتیم که تو یه بیمارستان مشترک کار کنیم.غافل از اینکه ما از ابتدا هم اشتباهی رشته تجربی را انتخاب کرده بودیم ما نوجوانانی بودیم که مثل همه نوجوانان هم سن و سالمون که  فکر مد و خوشگذرونی بودند ،نبودیم ...به جاش به فکر مسائل و مشکلات مردم سرزمینمان بودیم...چه مردمی!!به جای فکر آینده خودمان به فکر آینده کودکان و نوجوانان سرزمینمون بودیم...دوران نوجوانانی بقیه به بازی و تفریح می گذشت و دوران نوجوانی ما به دنبال کردن مسائل سیاسی و اجتماعی و حل مسائل  و مشکلات مملکت!!

کارهایی که ما می کردیم شاید هیچ حزبی و سازمانی عرضه ی انجام دادنش و نداشت ...حالا بعد از سالها ..................

یادته روزایی که تو به شک و تردید می افتادی که اصلا چرا ما نباید خوشی کنیم،من خیلی راحت تو را قانع می کردم که ما از اونا بهتر می فهمیم...

درست بود ما زیادی می فهمیدیم و این را هیچ کسی دوست نداشت اونا ما را دوست نداشتند اونا می خواستند ما فقط چشم و گوش بسته هر چی رو که دیکته می کردند رو بپذیریم و با نداشته هامون تفریح کنیم واصلا فکرو اندیشه رو تعطیل کنیم...درست مثل پینو کیو که اینقدر بازی کرد و اینقدر از درس خوندن و دانستن فاصله گرفت که تبدیل به یه الاغ شد..

یادته روزی که دیگه با هم قید پزشکی و پرستاری رو زدیم من گفتم که یه روزنامه تاسیس می کنیم...و وقتی تو جمع عده ای مرد!! در اداره فرهنگ وارشادعنوان کردیم ، چه نامردانه  تو ذوق ما زدند...چرا ...چون ما اولا از جنس زن بودیم و دوم اینکه اونا نتونستند ببینند که دو تا دانش آموز اینفدر پیش رفتند که به فکر نوشتن باشند اینم در سطح وسیع..و همون جا نطفه رو به خیال خام خودشون خفه کردند...شاید هم خیالشون زیاد هم خام نبود اونا کارشون رو خوب بلد بودند!!!!

وقتی ما این پیشنهاد را دادیم شیراز فقط یه روزنامه سیاه و سفید و بی کیفیت داشت.هنوز خیلی ها نمی دونستند دنیا دسته کیه!هنوز خاتمی نبود هنوز دوم خرداد بوجود نیومده بود......

و بعد............

 از همون روز من گفتم که می رم و تو یه دنیای آزاد آنچه را که هدف خودم می دونستم و به ادامه اش ایمان داشتم را انجام می دم....ولی مثل اینکه سرنوشت هم با من همراه نبود.....و باز حالا بعد از گذشت سالها .....................

اونا بهتر از ما مردم این سرزمین را می شناختند ،اینگار!!!

راه را ادامه بده

بازگشت به عقب،یعنی شکست!

جلسه

تو ایران وقتی دو نفر با هم حرف میزنند اسمش هست «گفتگو.».اما اگه آقای رئیس با یه نفر حرف بزنه اسمش هست«جلسه»!! 

پشت درهای بسته هم همیشه تصمیمات مهمی گرفته می شه.به همین دلیله که ما تو دنیا حرف اول رو می زنیم!

ارباب رجوع

وقتی تو یه اداره درست زیر تابلو احترام و تکریم ارباب رجوع ،پشت در اتاق رئیس یک ساعت کاشته شدی. 

اول یه اس ام اس به آقای رئیس بفرست و متن تابلو را یادآور شو...بعد هم یه گیم از تو موبایلت انتخاب کن و بازی کن.اینطوری کمتر چشمت به تابلو های شعاری اطراف می خوره ،و اجازه می دی که آقای رئیس هم بدون دستپاچگی به جلسه شون برسند!

گریه شادی

 با شنیدن خبر شکه شدم..و با گریه ی شادی تو گریه کردم.ولی هنوز ته دل نگرانم.خوشبختی تو آرزومه.

.....

می دانم می توانم چون تو هستی!

مهیار و کاروبارش

انصافا این مهیار دانشکده ما تو همه چیز تکه!ما فکر می کردیم فقط درسشه که خوبه.یا اقتصاد دان خوبی هم هست ،ولی با کار امروزش معلوم شد حکایت بیش از این حرفهاست،روز پایان امتحانها به تمام بچه های (مترجمی خبر)ورودی ۸۵ یه شاخه گل بدی و یه متن زیبا.....اگر چه که ما دیر رسیدیم و لطف حضور تو مراسم که تو سلف بر پاکرده بود رو از دست دادیم...وشاخه گل رز قرمزهم به دست ما نرسید ولی دلیل نمی شه خاطره خوشی را که بچه ها با آب و تاب ازش حرف می زدند رو فراموش کنیم!

دو کلمه حرف حساب با عادل فردوسی پور

با این حال که این روزها حسابی درگیر امتحان هستم و البته بعد از دوهفته خسته هم شدم ولی دلم نیامد دو کلمه حرف حساب با این عادل فردوسی پور نزنم.....

که آخه پسر خوب نونت نبود آبت نبود!!این برنامه نود راه انداختنت چی بود!!؟بابا آخه تو نمی تونستی مثل همه ی این بروبچ الکی خوش ،ماهر!!برنامه ساز صداوسیما برنامه پرطرفدار(البته از دید مسولان)راه می انداختی بعد هم مثل اونا کلی از طرف مسولان  ازت تقدیر و تشکر می شد یه عالمه هم پول می گرفتی ....مردم و خواسته هاشون هم بی خیال!!! 

اخه پسر خوب مگه تو نمی دونی که بعضی ها آرامش و آسایش می خواهند..آخه چرا نمی فهمی که اونا خوششان نمی یاد پا تو کفششون کنی و یا خدای ناکرده ازشون سوالی بپرسی...آخه این بنده خداها که دائم در تلاش خشنودسازی مردم!! هستند مگه نمی بینی به همت همین تلاشهاست که تیم ایران هر چهار سال یه بار می ره جام جهانی فوتبال و البته نمی دونم چرا زود برمی گرده که بماند...ولی مهم اینه که بروبچ فوتبالیست میرن و میان...حالا کجاو چطوری بماند...آخه تو چکار داری که از این اقایون سوال می پرسی...مگه نمی دونی اینا از سوال پرسیدن هم بدشون می یادُالبته بستگی به سوالش داره ها حالا اگه این سوال در حد احوالپرسی و چاق سلامتی باشه خیلی هم خوبه و یا اگه در مورد اهداف نداشتشون باشه که دیگه حرف نداره...فقط نباید از کارهای نکرده و ضعفا سوال کرد ،همینُ!! تازه جای سوال هم مهمه آخه پسر خوب تو، تو تلویزیون و درست تو برنامه ای که مردم حسابی بهش اعتماد کردند که لااقل حرف مفت نمی زنه و همیشه نظر مردم هم براش مهمه، می یایی و این از ما بهتران را زیر سوال می بری؟؟؟؟ازشون انتقاد می کنی!!؟؟؟وای وای از تو بعیده ،بعد از این همه سال هنوز ندونی که ورزش هم جز سیاست محسوب می شه...آخه تو نشستی دائم داری حرف سیاسی می زنی...سوال می پرسی به چالش می ندازی این بنده خدا مسولان ورزشی  را....آخه تو نمی دونی اینا نیاز به استراحت دائم دارند...اینا همیشه تو کما هستند و در آوردنشون از کما می تونست خطرناک باشه که شد....حالا هر چی مردم بیان و از تو طرفداری کنند هر چی ۷۰میلیون مردم بگن حق با این عادل خان هستش.... این عادل خان حرف دل ما رو می زنه...آخه مردم کیلو چند؟؟؟مگه تا حالا نظر مردم شرط بود که از این به بعد هم شرط باشه....آقا بی خیال مگه تو خدای ناکرده فکر کردی اینجا آمریکاست و تو هم برنامه ساز اپرا هستی...اینا چه کار به طرفدارات دارند...اینارو بچسب...چه کارت به مردم...اگه اینارو بچسبی اونوقت تازه می شی نور چشمی آقایون!! و مردم هم شبهای سه شنبه زودتر می رن می خوابند و منتظر نمی موند که تا اخرین لحظه این برنامه نود رو ببیند..درست مثل شبهای دیگه..این هم یه لطفیه که در حق مردم می کنی و باز ضمن اینکه مردم هم هی با این مصاحبه هات از خیلی چیزا آگاه نمی کنی که هی دقشون بدی...بابا بی خیال!! مردم ولش مسولان رو بچسب!!