-
اظهار تاسف بشردوستانه!
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1388 21:14
خیلی خوب اظهار تاسف می کنند!!!....نمی دونم باید این ابراز همدردی عمیق را بپذیریم،یا اینکه ازشون توقع داشته باشیم کمک کنند که از این بن بست خارج بشیم. گفتن چند تا جمله که مالیات نداره،داره!!؟؟ کاش با اظهار تاسف مشکلات ما حل می شد.
-
اعتماد کن
سهشنبه 3 آذرماه سال 1388 20:37
اگر به هیچکس اعتماد نکنی. تمام دوستانت را از دست می دهی. دشمن تو شک و تردیدو اعتماد نکردن به اطرافیانت است.
-
غرور
سهشنبه 3 آذرماه سال 1388 12:44
وقتی عشق هست،چرا کینه!؟ وقتی مهربانی هست،چرا نامهربانی!؟ وقتی دوستی هست،چرا دشمنی!؟ غرورت را کنار بگذاری...
-
نویسندگان طنز بی بابا شدند!
دوشنبه 2 آذرماه سال 1388 10:38
چه حیف علی کردان در گذشت! خبر خیلی ساده بود ولی عمق فاجعه بیش از سادگی خبر بود! واقعا متاثر شدم! آدم به این با استعدادی واقعا حیف بود که از دست بره!چقدر تو اکسفورد مشهورمان کرد و جقدر تو دنیا شهره شده بودیم....حیف!!!
-
به خودت دروغ نگو
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1388 18:31
باید بگذریم...باید به خاطره بسپاریم باید با آنچه داریم کنار بیاییم و زندگی کنیم.. حسرت بخشی از زندگیه!خاطرات جزءاصلی زندگیه... حالم از این جمله ها بهم می خوره......همه ی ما خوب می دونیم که اینا فقط شعاره! نگو نیست ،که اگه بگی داری دروغ می گی..... فکر نمی کنی حسرت زندگی ما ایرانی ها زیادیه.....حسرت برای داشتن هر آنچه...
-
ترانه ی دلتنگی
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1388 11:17
آواز دوری و دلتنگی بدجوری توی گلوم سنگینی می کنه....اینقدر به من فکر نکن.دیونه ام کردی!
-
ابراز عقیده
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 21:05
عقیده برای بیان کردن است.چه درست و چه غلط! اجازه بده ابراز عقیده کند.تو اجازه داری بپذیری یا آن را رد کنی!
-
تاریخ ؛درس عبرت
دوشنبه 25 آبانماه سال 1388 09:23
به جای مفاتیح کمی تاریخ بخوان!باظلم و خشونت هیچ کس پایدار نماند که تو نفر دوم باشی.
-
خدای پنهان
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 23:46
خدایا تو حالت خوبه؟مطمئنی که نیاز به کمک نداری؟؟من نگرانتم!کجایی تو؟
-
قصه ی یک غصه ی بی پایان
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 22:59
خونه ی مادر بزرگه هزارتا قِصه داره،خونه ی مادر بزرگه سالهاست که غُصه داره... خونه ی مادربزرگه یه مرد گنده داره...خونه ی مادربزرگه هیچوقت آرامش نداره ... تقصیرسکوت مادربزرگه است؟ یا دیکتاتوری مرد گندهه؟؟ ما که نفهمیدیم!!!شما چطور!!؟
-
تا کی؟تا کجا؟
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 22:49
زندگی می گذرد و ما هنوز در ابتدای راهیم.......
-
بیتو به سر نمیشود
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 22:32
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بیتو به سر نمیشود جاه و جلال من تویی مکنت و...
-
تبریک برای انتصاب مدیر نالایق!
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 15:02
خیلی جالبه کجای دنیا سراغ داریدبرای استانی که پراز مشکلات عدیده است مدیرارشدی را منتصب کنند که بااعتراض و تجمع های هرروزه دانشجویان دانشکده ما سال گذشته دُم محترم را بر روی کول گذاشت و تنها بعد از چند ماه مدیریت ناموفق و درست زمانی که صدای همه دانشجو و استادها در اومده بود از دانشکده تشریف بردند. خشکسالی، بحران در...
-
بحث و جدال بی نتیجه
سهشنبه 19 آبانماه سال 1388 22:45
خراب کردن یک رابطه به هر دلیل آسانتر از درست کردن مجدد آن است.اگر رابطه ای بهم خورد برای پیوند دوباره هیچ تلاشی نکن.دیگه هیچی درست نمی شه.
-
۱۰۰۰۰ نفر
دوشنبه 18 آبانماه سال 1388 10:29
امروزبعد از گذشت ۱۰ماه تعداد بازدیدکنندگان وبلاگم به ۱۰۰۰۰ نفر رسید.ممنونم از همه ی کسانی که سرزدند چه آنهایی که نظر دادند و چه آنهایی که تنها خواندند و رفتند. روزی که اینجا شروع به نوشتن کردم تنها هدف این بود که برای دل خودم بنویسم.صرفنظر از سلیقه و نظرات دوستان.ولی امروز متوجه شدم که هستند کسانی که مثل من فکر می...
-
کفشهایم کو!؟
دوشنبه 18 آبانماه سال 1388 09:55
زندگی کردن در ایران وقت تلف کردن است.رسیدن به کمترین حق و حقوق خودت هم باید برایت آرزو باشد. کم حوصله شدم.هیچ چیز برام جالب نیست.چمدان،کفش و یه سفر همیشگی...باید بروم....دلم حسابی گرفته...
-
مهمونی خداحافظی
یکشنبه 17 آبانماه سال 1388 01:46
درد می کشیم وقتی مجبورمی شوندبرخلاف میل شان سرزمین مادری را ترک کنند. همیشه از مهمونی خداحافظی یا همون گودبای پارتی ها بدم می یاد.اصلا فکر نمی کردم گریه کنم.از جمله کسانی بودم که تشویق به رفتن می کردم.ولی امشب نمی دونم چرا بغضم ترکید!یکی از استادام می گه: ای کاش مسوولان و برنامه ریزان کشور ما قدر سرمایه هاشو می...
-
happy birthday caro
جمعه 15 آبانماه سال 1388 15:47
نتوانستم برایت ننویسم.با زبان مادریم می نویسم که تنها این زبان است که می توانداحساس واقعی ام را بیان کند! احساسم هنوز همان است که بود،و تو بیآنکه من بگویم میخواندی، می بینی، و حس می کنی. این روزهادر تنهایی و سکوت به خیلی چیزهامی اندیشم به این که می شود هرگز ندید و عاشق شد.می شود همیشه دور بود و عاشق ماند. تنها برای...
-
سو تفاهم
جمعه 15 آبانماه سال 1388 12:00
خیلی بد است که حرفت را نفهمند ولی بدتر از آن وقتی است که حرفت را اشتباهی بفهمند و بر اساس حدس و گمان خودشان تصمیم بگیرند. پ.ن : کی گفته سر بی گناه بالای دار نمی ره!!!؟
-
بی خیال دنیا!دوستات رو بچسب!
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 12:11
درست وقتی که اصلأ حوصله نداری و دلت حسابی گرفته.درست وقتی که داری فکر می کنی که چقدر دلت می خواد تنها باشی چون اصلأحوصله حرف زدن نداری ...درست زمانی که همه راههای ارتباطی را می بندی که هیچ کس باهات تماس نگیره حتی نمی خوای حالت را بپرسند.چون اصلا حال نداری......یه دوست اس ام اس می ده و تو را برای یه مهمونی روز جمعه به...
-
دخترک سبز
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1388 00:17
۱۳ آبان است.دخترک ده ساله در مدرسه برای دوستاش توضیح داده که چرا آنها نباید به راهپیمایی که به دعوت مدیر مدرسه انجام می شه ،بروند.و دوستانش قبول کردند.دخترک می گه بهشون گفتم که ما سبزهستیم .. به تو افتخار می کنم ولی ای کاش ما بزرگترها تو را وارد دنیای کثیف سیاست نمی کردیم....کاش دنیای کودکانه قشنگی را برایت می ساختیم...
-
زن
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 23:12
به خاطر تو این روزها مبارزه میکنم، تا روزی برسد که تو فقط در سایهی من معنی پیدا نکنی. روزی که تو یک زن باشی نه زن کسی باشی.
-
سرمایه
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 22:45
ببینید!!چرا اینقدر خودتون را به زحمت می اندازید؟چرا یکی یکی تعطیل می کنید!!؟یکباره همه ی روزنامه های اصلاح طلب را کیلویی توقیف کنید.اینطوری خیال شما راحت می شه.ما هم تکلیف خودمون را بهتر می دونیم.سابقه انجام این مدل توقیف را هم دارید!!نگرانی هم که از واکنش جوامع حقوق بشرو آزادی مطبوعات هم که ندارید!پس منتظر چی هستید!...
-
هنگامه
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 09:16
هنگامه شهیدی، روزنامهنگار، پس از چهار ماه تحمل زندان، امروز آزاد شد.این بهترین خبری بود که دوستم بهم داد.
-
توقیف اطلاع رسانی
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 01:02
روزهای شلوغی را می گذرونم.کارام چندبرابر شده.نزدیک به یک ماه هست که روزنامه ی مارا توقیف کردند.فعلا کار مطبوعاتی را کنار گذاشتم. تحلیل روز جایی بود که من علارغم میل باطنیم درادامه ی کار روزنامه نگاری درفضای بوجود آمده،پیمان شکنی کرده وپذیرفتم که در آنجا با علاقه کار کنم و تلاش کردم تاآنگونه که بچه های دوست داشتنی...
-
هشت،هشت،هشتادو هشت
جمعه 8 آبانماه سال 1388 14:38
اگر چه امروز خیلی بهم ریخته و عصبی هستم ولی وقتی نگاهم به تاریخ وبلاگم افتاد متوجه یه اتفاق جالب شدم که امروز هشت،هشت،هشتادو هشت است! پائولو کوئلیو می گه هر چیز ی می تواند یک نشانه باشد امیدوارم اینم نشانه شفابعضی افراد باشه.
-
دوستی خاله خرسه
جمعه 8 آبانماه سال 1388 14:23
حسابی به هم ریخته ام.دلم می خواد داد بزنم ولی حیف نمی تونم....نمی دونم اگه نخوای دیگران تو زندگیت دلسوزی کنند باید چه کسی را ببینی!!؟گاهی دلسوزی های بی جا و رفتارهای بی موقع می تونه یه زندگی را به هم بریزه...به شدت دلم می خواد تنها باشم..... همیشه از کسانی که فکر می کنند باید تو زندگیم دلسوزی و دخالت کنند فرار می...
-
سردرگم
دوشنبه 4 آبانماه سال 1388 19:57
مسایل پیچیده گاهی راه حل ساده ای دارند
-
راه سبز
دوشنبه 4 آبانماه سال 1388 18:55
یک دست را ببندید یک دست دیگرباز می شود
-
دمکراسی!!
دوشنبه 4 آبانماه سال 1388 18:21
اختلاف های خانوادگی با منشا سیاسی واقعیت تلخ اجتماع ایران است که متاسفانه از بحران سیاسی تاثیر پذیرفته .اینگونه اختلاف ها بر زندگی اجتماعی ایران مسلط اند.زن جوان به خاطر دفاع از کاندیدای مورد علاقه اش به شدت از شوهر کتک خورد و همراه با دختر بچه ی ۳ ساله اش مجبور به ترک خانه شد.زن جوان وکیل پایه یک دادگستری است.....